تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۲۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
به انتهای املاک که رسیدند درخت پرتقالی را روی دامنه به انگشت دست نشان داد و گفت:
- اونجا خوبه.
خشایار گیج پاسخ داد:
- برای چی؟
شیخ محمد یار خندید و گفت:
- خستهام پسر جان خستهام.
و اسب را سمت دامنه هدایت کرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم گلی
00واقعا برای آقا خشایار متاسف شدم که به چه درجه ای از ناراحتی رسیده بود که دست به خود کشی زد ممنونم آقای سرداری