پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۲۳۹ روز پیش

ولی بدون آن که کارمن اجازه بدهد ترسیده به طرف خانه دوید. همین که وارد شد از پنجره به الکس دوباره نگاه کرد و تا نگاهش به نگاه الکساندر افتاد پرده‌ها کشید. هانت با خود فکر کرد که حق دارد بترسد. او عجیب‌ترین آدم‌نمای این کره خاکی بود. با بی‌رمقی وارد خا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید