دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت سی و چهارم :
ولی بدون آن که کارمن اجازه بدهد ترسیده به طرف خانه دوید. همین که وارد شد از پنجره به الکس دوباره نگاه کرد و تا نگاهش به نگاه الکساندر افتاد پردهها کشید. هانت با خود فکر کرد که حق دارد بترسد. او عجیبترین آدمنمای این کره خاکی بود. با بیرمقی وارد خا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما