مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت چهارم :
مانتو را که روی دوشم میانداخت و دست سالمم را در آستین میکردم گفتم:
-منو میبری اونجایی که پیدام کردی؟ میخوام ببینم چیزی یادم میاد.
دستش جلو آمد و لُپم را با شیطنت کشید، طوری مخالفت کرد که اصلا بهم بر نخورد.
-نه. باید حساب ش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
00عالی است