متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت بیست و یکم :
کف دستم را روی زمین سرد گذاشتم و آنقدر داغ بودم که سرمایش برایم از هر زمان دیگری گرمتر بود. به سختی بلند شدم و بیتوجه به محمدی که با چشمان دو دو زن نگاهم میکرد، تلوتلوخوران به سمت دری کرمرنگ در انتهای کوچه رفتم. دستم را روی زنگ گذاشتم و ذهنم جایی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اکرم بانو
00شادی دیوونه شده؟چراچیزی یادش نمیاد،چه توقعی ازش دارن بیچاره توزندان چیاکه نکشیده چرانمیبرنش دکتر