پارت بیست :

***

بی‌توجه به نق و نوق محمد، همین‌طور دستش را می‌کشیدم و گام‌های بلندم را به سمت انتهای خیابان شلوغ بر می‌داشتم و هر از گاهی هم تنه‌ام به کسی برخورد می‌کرد و فحش غلیظی نوشِ جان می‌کردم. عاقبت جانم به لبم رسید و گوشه‌ای ایستادم؛ به سمتش برگشتم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.