هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت نهم :
_بذار برم لعنتی!
بغض میان صدایش پیچید. کل تنش درد میکرد. از تقلا خسته شده بود. دو دستش اسیر دستان مرد و پاهایش اسیر تن سنگینش شده بود. رویش خیمه زده بود در حالی که تانیا از نگاه کردن به چشمان به خون نشستهاش امتناع میکرد. صدایش که در گوشش پی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلین
00تا اینجا عالیههه