پارت هفده :

***

بالشم را پشتِ سرم گذاشته بودم و کتابی را که از ندا عینک قرض گرفته بودم می‌خواندم. از آن خوره‌های کتاب بود. آن طور که خودش می‌گفت معلم ریاضی بود؛ شوهرِ بی‌همه چیزش به نام او چکِ بی‌محل کشیده بود. چک‌ها را اجرا گذاشته بودند، پلیس‌ها هم ریخته ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.