گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۱۷۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
صدای نرمین که رساتر شد همسر شاهو به عروسهایش اشاره کرد هر دو بلند شدند و سمت نرمین پا تند کردند. فریاد نرمین در فضای ساکت کوهستان میپیچید و انعکاس صدایش لرزی که به جانم افتاده بود را بیشتر میکرد. شنوخانم از حال رفته بود و دستهای ئهدا روی شانههایش بالا و پایین میشد. نگاهم دورانی روی همه چرخید. گلاره نوزاد بغل هق میزد و خودش را تکان میداد تا شاید آرام شود. هیچ صدایی نمی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.