تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت پانزده
زمان ارسال : ۲۱۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
آقای خشایار لبخند تلخی زد و جوابی نداد. همچنین آن لبخند تلخ تمام طول مدت خواستگاری بر روی صورتش بود.
وقتی مادر داماد خواست با طعمهای از جنس توجه او را در معذوریت قرار بدهد آقا خشایار بیتعارف و قاطع پاسخ داد:
- من حرفی برای گفتن ندارم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00چرادیرورپارت نبودامیدوارم فقط فراموش کرده باشید