پارت چهل

زمان ارسال : ۱۶۴ روز پیش

کمی سکوتِ جمع سنگین و معنا دار شد. آن‌قدر از نازنین بدگویی و قضاوت‌هایش را درمورد عروس نیامده شنیده بودند که انگار کسی نمی‌توانست باورش کند! انگار که همه حرف او را این‌طور شنیده بودند که «بالاخره دختری که برادرشان را نمی‌خواسته می‌خواهد تن به ازدواج ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید