پارت بیست و هشتم

زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش

از اینکه اسم شورت یا لباس زیر را نمی‌آورد ممنونش بودم. می‌شد تصور کنم فقط یک تکه پارچه است.

- به نظرت بهتر نیست اول اون خرده‌سنگ‌ها رو بیاریم بیرون؟


- وقت نداریم، امکانات هم نداریم. تا این خون بند نیاد اون ریزها اصلاً وسط خون ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید