متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت ده
زمان ارسال : ۲۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
با پاهایی لرزان وارد اتاق شدم. احساس کردم به قتلگاهم میروم. انگار جدی جدی قرار بود حکم اعدامم را بدهدند. کجا رفت شادیای که اعتراض میکرد زودتر حکم را بگویند و خلاصش کنند. کاش همین جا تمامش میکردند. بیدار میشدم و میدیدم تمامش کابوسی دحشتناک بوده. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
*.....*
00نکنه خود شادی توی یک گروه مافیایی عضو و قاتله و بر حسب یک مریضی که توی نظر ها گفتید هیچی یادش نمیاد و .. اگر هم نیست پس نکنه اون پلیسه ، تقلبیه ؟.خیلی دور شدم از قضیه ؟