گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هفتم
زمان ارسال : ۱۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
بدون ذرهای دلشوره یا استرس دوشادوش بابا پا به پذیرایی گذاشتم و به جمعی که خودمونی دور هم نشسته بودند، سلام کردم.
زن و مردِ مُسنی حضور داشتند همراه با پسر جوانی که سر به زیر بود. فقط همان لحظهی اول که پا از اتاق بیرون گذاشتم، سر بالا داد و نیمنگاهی حوالهام کرد. بعد از آن کلاً سر به زیر شد و من از همان لحظه فهمیدم که زیبایی منحصربهفردم چشم این مرد را نگرفته است!
کنار بابا روی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.