گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و ششم
زمان ارسال : ۱۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
باقی حرفش را خورد و دندانی سائید. همزمان قطره اشکی روی گونهاش راه گرفت و او برای آنکه من بیشتر از آن له شدن غرورش را نبینم، سریع پشتش را به من کرد و از اتاق بیرون زد.
عصبی نفسم را به بیرون فوت کردم؛ حرفم اصلاً درست نبود. شاید حرفهایی که او به من زد، بدتر از چیزی بود که من به او گفتم، ولی با این حال حق داشتم دل یک زنِ باردار را بشکنم.
بعضی از حرفها حکم کاغذی را داشتند که در ظاهر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.