پارت چهل و چهارم :

به ستون بزرگ وسط شهر، به علایم عجیب و زن های با گرزهای سنگی و پیرزن دماغ کوبیده و سبد بزرگی درون دستش.
کمی نورچراغ قوه را به طرف درختها چرخاندم و با دیدن علامت سه مجسمه و نوشته گنج میخکوب شدم.
کارون آهن پرست، حتما این نقشه را دیده و دنبال گنجینه مسخره کونارا رفته بود.
چراغ قوه را خاموش کرده و کنار کوله پشتی بزرگ دو زانو نشستم.
همه در این زندگی کوفتی مرا جا می گذاشتند. به نظرم

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۷۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    کارون همون تیلمان هست

    ۹ ماه پیش
  • طیبه حیدرزاده | نویسنده رمان

    در واقع نه...آخرهای رمان همه چی معلوم میشه.

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.