پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۲۳۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه

***
فردای آن روز شهلا را مرخص کردیم. روی نگاه کردن به چشم‌هایش را نداشتم.
خودم را بابت آن حال بدش مقصر می‌دانستم.
اما من حتی روحم هم خبر نداشت که او از این جریان خبر نداشته است.
همه علت بد شدن حال شهلا را می‌پرسیدند اما من نگذاشتم حتی مامان هم چیزی از سقط جنین بداند.
فکر می‌کردند تصادف کرده و همین.
شهلای گرفته و مغموم را روی تخت قدیمی‌اش خواباندم و پتویش را تا زیر چا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.