تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت نهم
زمان ارسال : ۲۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
چهرهاش که از نظر آقا خشایار جوان پنهان شد، لبخندی روی صورتش نشست. من نمیدانم زهره خانم خودش متوجه شد یا نه، احتمالا نه چون دستخوش احساساتی هیجان انگیز بود و به فکر وقایع پیش رو؛ اما در آن لحظه چهرهاش حالتی منحصر به فرد پیدا کرد؛ شاید نشود با توصی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00ممنون برای رمان زیباتون👏⚘