تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت هشتم :
وقتی در گرداب زمان پایین میرفتم و بیشتر در زندگی گذشتهی زهره خانم غرق میشدم فهمیدم آن لبخند بخصوص، که در آن لحظه چهرهاش را مزین کرده بود در جایی از زندگیاش زاده شده است اما نه در لحظهی تولد بلکه خیلی وقت بعدتر از آن؛ در اوان جوانی. برای زهره خا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیایش
20آخی چه بامزه ♡