طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۳۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
رد نگاهش را روی پاهای برهنه ام چرخاند.
–بعد چند دست لباس برات بخریم.
در وضعیتی نبودم که لطفش را با غروری کاذب رد کنم.
وقتی شبیه کوزت در دست تناردیه ها بودم چه عیبی داشت بگذارم این مرد کمی ژان والژانم شود.
روی مبل دیگری نشسته و بی توجه به گوجه تگری شدن گونه هایم شروع به خوردن قهوه اش و برش کیک خانگیش کرد.
چند دقیقه بعدش را در سکوت به خوردن صبحانه یمان کردیم.
کیک مزه سی