کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت پنجاه و یکم :
_این کار که خیلی خطرناکه!
سیاوش پرسید:
_مگه چاره ی دیگه ای هست؟ هرچند که قبلاً هم گفتم این موضوع به تو مربوط نمیشه. اگه بخوای یه دعا بهت میدم که دست از سرت بردارن، ولی بعدش باید از اینجا بری، اینجا موندنت ریسک زیادی داره.
_چرا؟!
_چون ممکنه دوباره هوس کنن حالتو بگیرن، اگه بمونی شاید دوباره یه راهی براشون باز بشه، برگرد خونه!
همین که سیاوش اینو گفت پیام سرشو برگردوند و به م
مطالعهی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۱۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.