قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت بیست و پنجم :
فصل پنجم
قطار هنوز داشت با سرعت پیش میرفت و از تصور آنچه خیلی زود قرار است رخ بدهد تنم به لرزش افتاده بود. مثل او از کنار نرده سرک کشیدم و وقتی با چشمم دیدم که پل به داخل تونل میرود باور کردم که باید فکر پریدن را کنار بگذاریم. آب دهانم را فر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10تابان چه رنجهاکه نمی کشه عالیه فرنازبانو