پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش

فصل پنجم

قطار هنوز داشت با سرعت پیش می‌رفت و از تصور آنچه خیلی زود قرار است رخ بدهد تنم به لرزش افتاده بود. مثل او از کنار نرده سرک کشیدم و وقتی با چشمم دیدم که پل به داخل تونل می‌رود باور کردم که باید فکر پریدن را کنار بگذاریم. آب دهانم را فر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید