پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۷۴ روز پیش

_ برو بابا گدا. شماره بده پول بریزم به حساب.
_ شک نکن شماره می دم. تا آخر شب واریز می کنی. کلی وسواس خرج کردم خریدم شون.
_ حالا هی عینهو پسر عموی عزیزت نمک بریز. از علاقه‌ی زیاد بهش کشیدی.
_ خیلی هم خوبه. پس آدم دوست داشتنی ای محسوب می شم.
_ آره خیر سر جفت تون!
_ مشکل تو با حامی چیه؟ قبل تر می گفتی دوستش داری؟
ساناز در حالی که نم موهایش را می گرفت بیرون آمد و از کوره در رفت: بگم

66
20,143 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
94 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید