پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

_ برو بابا گدا. شماره بده پول بریزم به حساب.
_ شک نکن شماره می دم. تا آخر شب واریز می کنی. کلی وسواس خرج کردم خریدم شون.
_ حالا هی عینهو پسر عموی عزیزت نمک بریز. از علاقه‌ی زیاد بهش کشیدی.
_ خیلی هم خوبه. پس آدم دوست داشتنی ای محسوب می شم.
_ آره خیر سر جفت تون!
_ مشکل تو با حامی چیه؟ قبل تر می گفتی دوستش داری؟
ساناز در حالی که نم موهایش را می گرفت بیرون آمد و از کوره در رفت: بگم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.