پارت سی و یکم :

همه آمده بودند .


میگفتند و میخندیدند .


فرجام و ارشیا کاملا مثل یک فیلم کوتاه با هم آشنا شدند و اکنون کنار هم جا خوش کرده میگفتند و میخندیدند .


خوشحال بودم همه چیز داشت روی یک خط درست پیش میرفت .


در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.