پارت صد و بیست و چهارم

زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

امشب اولین شبی بود که قرار بود در خانه‌ی جدیدم سر کنم. سه چهارماه ماندن در خانه‌ی بابایوسف، بدعادتم کرده بود؛ در اتاقم با خیال راحت می‌خوابیدم. اما امشب فرق داشت. تا به خانه‌ی جدید عادت کنم و از امنیتش خیالم راحت شود، باید احتیاط می‌کرم. جاکفشی کوچکی که کنار در است را پشت در ورودی می‌کشم و در را دوبار قفل می‌کنم. صاحبخانه قول داده بود تا زمان اسباب کشی او درب ضدسرقت تعبیه کند. اما روز

1474
476,910 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ناهید

    ۵۸ ساله 00

    داستان با وجود موضوع تکراری جذاب وپخته بود ومطمئن باشید اگر کتاب بود تا تمامش نمیکردم نمیبستمش موفق باشید عزیزم .🌹

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    خوش بشینه به نگاهتون عزیزم.🌺🌺🥰

    ۷ ماه پیش
  • سیتا

    00

    اگه سمیر سر حرفی که زده بمونه مینو بیچاره میشه همین خونه از دستش میره

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰

    ۷ ماه پیش
  • دلنیا

    00

    مثل همیشه عالی💞

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشید.🥰🥰

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    00

    عالی بود چه دوست وفاداری👏👏👏💐💐💐

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    00

    تفاوت مینوباآواوهلن درهمینه

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌🌺

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید