پارت چهل و پنجم :

نگاه از سنگ زیرپایم گرفتم .با بالا آوردن سرم و دیدن فرشته درجایم خشک شدم‌.فرشته سرنگی حاوی مایع قرمز رنگ را در زیر نیمکت جاساز گذاشت.تمرکز کردن برایم سخت شده بود. آب دهانم را به سختی فرو دادم و با صدای لرزان پاسخ دادم:
_سلام .فرشته خانوم خوبن با هم اومدیم پارک.با ایشون کار دارید ؟
در دل دعا کردم تا متوجه لرزش صدایم نشده باشد.آریا مکث کوتاهی کرد و گفت:
_نه راستش با شما کار داشتم.د

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    ایمان طلاقت میده چون دیگه چیزی نداره که ازت بگیره فقط فرشته آریاچکارن یعنی ازدخترهاسواستفاده مئ کنن عالیه فاطمه گل بوس ممنون

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.