پارت سی و یکم :

ساعت نزدیک های ۳ بود که حوله ام رو برداشتم و خودم رو توی حمام انداختم. زیر دوش آب گرم نشستم و فکر کردم. من تنها بودم. دختری که اصل و نسب دار هم نیست. یعنی چکاد میتونست جای این تنهایی رو بگیره؟ شبانه چی؟ اگر برگرده افغانستان من چه میکردم؟


در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.