پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۰۲ روز پیش

صدای پیجر بیمارستان به گوش می‌رسید. بوی الکل و مواد ضدعفونی در بینی‌اش پیچید و پلک‌هایش لرزید. سرش درد می‌کرد و حس تهوع شدیدی داشت. زبان روی لب‌های خشکیده‌اش کشید و چندین‌بار پلک زد تا تصویر تار فرحان، واضح شد و چهره‌ی نگران و زخمی‌اش را بالای سرش دید. لحظاتی گیج و گنگ نگاه کرد.
- خوبی آقاطاها؟!
حرفی نزد. نگاهش کرد و سعی داشت به‌یاد آورد چه اتفاقی افتاده است و چرا این‌جاس

79
37,623 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    00

    نکنه افرا رو دزدیدن🥺

    ۳ ماه پیش
  • بهاری

    00

    تشکر از شما نگار جون بابت قلم زیبات😘🧡

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    تازه یه کم خیالمون بابت افرا راحت شده بود که دوباره این اتفاق افتاد خدا لعنتت کنه بهمن دمت گرم نویسنده جان

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم که همیشه با کامنت بهم انرژی میدی و همراهم هستی🙏♥

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    برگام.... هر پارت هیجانی تر از قبل😱😱 افرا چیشد؟

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    😍😍♥

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید