گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۳۱۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
رو به ستایش با مهربانی گفت:
-میشه یه چایی بذاری تا بحث رو کمکم شروع کنیم.
ستایش ذوق زده از جا برخاست.
-چرا که نه.
و یک راست سمتِ آشپزخانه رفت.
سوئیت پنجاه متریِ باربد مختص همین جلسات مهم اما صمیمی بود. خصوصاً زمانیکه با ستار و یکی دوتا دیگر از دوستهای صمیمیاش زوی یک پرونده کار میکردند. ستار هم دوست دوران دانشگاهش بود، هم برادر ستایش. به واسطهی ستار با خانواده
nargess
00خیلی خوبه🥲