فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۳۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
رستا نیشگون نامحسوسی از پهلوی جاوید گرفت تا حواسش را جمع کند و بعد مشتاق پرسید: کجا میتونم پیداش کنم؟
دکتر سامری یک تای ابرویش را بالا انداخت و درحالی که کشوی میزش را بیرون میکشید گفت: چقدر با عجله؟ نمیخوای راجعبه حقوق حرف بزنیم؟ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمینا
10مرسی واقعا بعداز دوماه😉🥰