پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۳۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه


رستا نیشگون نامحسوسی از پهلوی جاوید گرفت تا حواسش را جمع کند و بعد مشتاق پرسید: کجا می‌تونم پیداش کنم؟

دکتر سامری یک تای ابرویش را بالا انداخت و درحالی که کشوی میزش را بیرون می‌کشید گفت: چقدر با عجله؟ نمی‌خوای راجع‌به حقوق حرف بزنیم؟ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.