پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

- فکر کردم خونه نیستی بابا.

- اتفاقا نبودم. امشب شیفت بودم منتها زنگ زدم مخ داداشت رو زدم که به جای من بره!

و لبخند موذیانه‌اش آن‌قدر به دل دخترش نشست که او را هم به خنده وا داشت. دلش خیلی برای برادر بیچاره‌اش می‌سوخت؛ اما کل کل‌های این ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.