پارت دوم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

از دروازه‌ی بزرگ خانه عبور و ماشین را زیر سایه‌بان پارک کرد. امشب تولد دخترعمویش بود و حالا از سر و صدایی که نمی‌شنید می‌توانست حدس بزند جشن تمام شده است. حتما که ترمه از دستش عاصی بود و بابت این دیر آمدن مواخذه‌اش می‌کرد! مشکل این‌جا بود که بودن با ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید