مارپیچ به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت
زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش
افرا ابرو در هم کشید و لب به تندی باز کرد: چرا باخبر نشه؟ چرا نفهمه؟ موش و گربهبازی کنیم که چی؟ اصلا میخوام باهاش روبهرو بشم، تو چشاش نگاه کنم بپرسم با مادرم چکار کرده؟ چه بلایی سرش آورده؟
- بچه نشو افرا... دیوار حاشا بلنده! در ضمن... به فکر منم باش. لیلی زنمه، مادر بچهم. نمیخوام وقتی کارمون به دادگاه کشید، همهچی برعلیه من باشه که سلین بزرگ بشه از من کینه به دل بگیره. باید حس
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مریم گلی
00خدا کنه حقیقت هر چه زودتر برای طاها روشن بشه خدا قوت نویسنده جان