پارت شصت

زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش

افرا ابرو در هم کشید و لب به تندی باز کرد: چرا باخبر نشه؟ چرا نفهمه؟ موش و گربه‌بازی کنیم که چی؟ اصلا می‌خوام باهاش روبه‌رو بشم، تو چشاش نگاه کنم بپرسم با مادرم چکار کرده؟ چه بلایی سرش آورده؟
- بچه نشو افرا... دیوار حاشا بلنده! در ضمن... به فکر منم باش. لیلی زنمه، مادر بچه‌م. نمی‌خوام وقتی کارمون به دادگاه کشید، همه‌چی برعلیه من باشه که سلین بزرگ بشه از من کینه به دل بگیره. باید حس

79
37,615 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    خدا کنه حقیقت هر چه زودتر برای طاها روشن بشه خدا قوت نویسنده جان

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون از نظر و همراهیت دوست عزیزم🌹

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید