پارت پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش

دخترک به فکر فرورفت. با دلهره‌ای آشکار گفت: بهمن... بهمن زنده‌س!
- چی؟!
- میگم بهمن زنده‌س! اونه که مثل سایه همه‌جا دنبالم هست. من به کسی چیزی نگفته بودم ولی یاسی اومده این‌جا سراغم! بهمن فرستادش.
فرحان بی‌خیال جواب داد: خب الهی شکر. دیگه میدونی پلیس دنبالت نیست.
- پلیس نه... ولی خودش الان به خون من تشنه‌س!
برای لحظه‌ای، هردو سکوت کردند. فرحان جلوتر آمد. مقابل افرا ا

79
37,670 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    نگار جان دوشنبه پارت جدید نزاشتین ؟بی صبرانه منتظر ادامه رمان هستم

    ۴ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    سلام عزیزم. شرمنده‌م موفق نشدم پارت آماده کنم. اما حتما جبران میکنم

    ۴ ماه پیش
  • بهاری

    00

    خیلی دوست دارم بدونم ساغر زنده اس یا نه🥲

    ۴ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    خدا کنه ماهیت لیلی مشخص بشه،ساغر زنده باشه ودوباره یه زندگی با عشق و علاقه رو با طاها تجربه کنند،مثل همیشه مهیج و دوست داشتنی ،دمت گرم نگار جان

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید