پارت نود و دوم

زمان ارسال : ۲۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

ماه صنم که واقعا خسته و بی رمق میزد، کمر صاف کرد و دوباره مولود را صدا زد.

_ مولود؟ کجایی تو، بیا اشرف حالش خوب نیست.

اشرف اسم خودش را به تمسخر زمزمه کرد و خندید.

ماه صنم با اکراه نگاهش کرد. لحظه ای بعد، در اوج ناامیدی مولود از ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید