اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۲۶۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
_ تو رو به خدا قسمت میدم که با من کاری نداشته باشی. خدا رو که قبول داری؟ آره؟
خنده ی مرد، کم کم تبدیل به یک لبخند عمیق شد و نگاه شیدایش را به چهره ی ترسیده و محجوب دختر دوخت. لبهای ماه صنم بهم دوخته شد. مرد جوان، کلاه فرنگیش را رو به او گرفت و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00عجب ماجرایی شدبراش ممنون مریم بانو😘