پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۳۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه


سامان افخمی؟!

مطمئن بود که این نام را جایی شنیده است.

به جاوید خیره شد و با اشاره‌ی سر ازش خواست تا شهرام را رها کند و دنبالش برود.

سامان افخمی... سامان افخمی... سامان افخمی...

اسمش مدام در ذهن رستا تکرار می‌ش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.