پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۲۷۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

_ من مجنون نیستم. اتفاقا عقلم سرجاشه، خوبم سرجاشه! تو بگو یهو چت شد؟ اشرف چیزی گفت یا نظام تهدیدت کرد سمتم نیای؟

مولود تک خندی زد و کف دستش را روی سینه او گذاشت. فشار اندکی به او وارد کرد و گفت:

_ برو عقب اینارو جمع کنم تا اشرف نیومده.< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید