پارت هفتاد و نهم :

کسی که با رهی بکتاش معامله کنه باید به کارنامه‌ی کاریش شک کرد.
**

چند دقیقه‌ای از سکوت حاکم بر داخل ون می‌گذشت و هیچ‌کس میلی به حرف زدن نشان نمی‌داد.
یاسین متفکر زل زده بود به تصاویر خانه‌ی رهی در حالیکه یکی از دست‌هایش را زیر بغلش زده و دست دیگرش را به چانه‌‌اش گرفته بود.
دو افسر دیگر هم پشت سیستم مشغول به کار خودشان بودند.
کلهر هم بود. مطیع و محترم نشسته بود تا

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • رضاییان

    00

    مثل بقیه کتابهای خانم نیکنام این رمان هم عالی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • مریم السادات نیکنام | نویسنده رمان

    سپاسگذارم از شما دوست عزیز🙏🙏

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.