قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هفتاد و پنجم :
_ دوتا جوون بلاتکلیف نشستین واسه خودتون بریدین و دوختین. شما فراموشکارید منکه یادم نرفته پدر و مادر این بچه چطوری دخترشون سپردن به من.
لبهای صبرا تکان بیثمری خورد. زهرا اما نظری سمتش انداخت و پرسید:
_ یه کلام، تو پسر منو میخوای؟
آه از نهاد جفتشان بلند شده بود. یاسین محکم پلک برهم گذاشت و به کمک صبرای درمانده رفت.
_ ارواح خاک یاسمن تمومش کنید الان وقتش نیست.
_ پس بهم ب