پارت یازده :



حالت که بهتر شد می‌برمت شهر خونه‌تون.

پوزخندی زدم و گفتم:

-من تا رضایت نگیرم جایی نمی‌رم.

بازم نگاه آبیش سرد شد و بهم نزدیک شد. با قاطعیت گفت:

-این دفعه من نجاتت دادم، اما دفعه‌ی دیگه همچین خبری نیست. چرا د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.