پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۱۷۱ روز پیش





در که به رویشان باز شد، مثل همیشه انگار وارد بهشت شدند. خونه‌باغ بزرگ و قدیمی "باشو" در آن محله‌ی شهریار، از بزرگی و زیبایی، مثل نگین می‌درخشید. دیوارهای سنگی و قدیمی‌اش، با تمام قدمت و کهنه‌گی، مانند ستون‌های تخت‌جمشید سروقامت ایستاده بود. مثل خود پیرمرد!
وارد ساختمان که شدند، بالای ایوان ایستاده بود. دست به محاسن سفیدش می‌کشید، سر تکان می‌داد و لبخند می‌زد.

92
22,748 تعداد بازدید
107 تعداد نظر
120 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید