پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۱۳۳۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

نیهان با حس نوازش‌های دستی، لا به لای موهایش چشم باز کرد و حسام را با لبی خندان، بالای سرش دید.

- پاشو دیگه تنبل خانوم، ظهر شده آ! قبلا صبح زود بیدار می‌شدی، صبحونه آماده می‌کردی، اما حالا...

دخترک سگرمه‌هایش در هم رفت و با صدایی خواب‌آلو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.