خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۳۳۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
نیهان با حس نوازشهای دستی، لا به لای موهایش چشم باز کرد و حسام را با لبی خندان، بالای سرش دید.
- پاشو دیگه تنبل خانوم، ظهر شده آ! قبلا صبح زود بیدار میشدی، صبحونه آماده میکردی، اما حالا...
دخترک سگرمههایش در هم رفت و با صدایی خوابآلو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا زندگی
۲۷ ساله 00عالی بود عالی