پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش




سری تکان داد، اما چیزی نگفت. امیرطاها هم کِش نداد. از مقابل گیشه رد شد و سراغ کمدش رفت. در حال پوشیدن لباس‌هایش بود که سامیار بلند گفت:
-تو محوطه بودی، بابای نوید اومد.
از کنار کمد برای سامیار کله کشید، صدایش بهتر به او برسد:
-دادی بهش تابلو رو؟
-آره‌! عجله داشت زود رفت. اما گفت دفعه‌ی بعد می‌مونه ببینتت.
-نفهمیدی خوشش اومد یا نه؟
-کاغذش‌و باز نکرد. گرفت

92
22,921 تعداد بازدید
108 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید