پیانولا به قلم مرجان فریدی
پارت هفده
زمان ارسال : ۳۲۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
کمی بعد در ماشین نشسته و حسن اقا ماشین را به راه می انداخت.
قطره چشمم را ریختم تا خشکی چشمم،ازاردهنده نباشد.
_برمیگردید خونه؟
نفس عمیقی کشیدم
_آره.
برایم سری تکان داد و به روبه رویش چشم دوخت.
از پنجره به بیرو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Miracle
10خانم فریدی عاشق قلمتم از وقتی رمان های شما رو خوندم دیگه رمان های دیگه به چشمم نمیاد😍😍😍