پارت سوم

زمان ارسال : ۳۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

ضربه‌ای که به در نواخته شد باعث شد به خودش بیاید و نگاهش را از زن بگیرد.

صدایش را پیدا کرد و محکم گفت:

- بفرمائید.

منشی با لبخند وارد شد، فنجان قهوه را ابتدا روبه‌روی یاسین گذاشت و سپس برای او.

لبخند ملیحی زد و با عشوه به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.