پارت هشتم

زمان ارسال : ۳۵۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

-میگم مامانت نیاد منو ببینه ناراحت بشه!

مقنعه اش و از سرش کشید و با خشم جواب داد-برای چی ناراحت بشه؟ بلور گاهی یه حرفایی میزنی که دلم میخواد خفت کنم!

شانه ای بالا انداختم و معذب پایین تختش نشستم و نگاهی به اتاقش انداختم...تقصیر من نیست. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.