خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفتاد و سوم
زمان ارسال : ۱۳۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
حسام تکیه به ماشینش زده و جلوی درب خانه منتظر نیهان بود، هستی را دید که از انتهای کوچه، قدمزنان سمت خانه میآید؛ نگاهش را به زمین دوخت و با نوک کفش، چند ضربهی آهسته به زمین زد.
- سلام، صبح بخیر.
با شنیدن صدای هستی، سرش را بالا گرفت و ل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نازی
20دمت گرم خانم نویسنده من یکی که خیلی از این رمان خوشم امد😊