پارت نوزده

زمان ارسال : ۲۹۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه


- نرمین می‌گه دو طرف روستا محاصره شده، می‌خواد برگرده عراق، ترس..‌.
- مامو گیان، به الله که ترسم از خودم نیست! پدر و مادرم جز من کسی رو ندارن.
قبل از این‌که تاته چیزی بگوید، ئه‌دا خواست پاسخ دل‌نگرانی نرمین را بدهد.
- جنگ، جنگه، یکی می‌زنی دوتا می‌خوری، چه فرقی می‌کنه کجا باشی؟
- فرق نداره مَتی گیان؟! به الله فرق داره. لا‌اقل برای من. خودم این‌جا دلم اونجاست.
با

80
24,440 تعداد بازدید
67 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    شروع شدجنگ😁

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید